نویسنده:علیرضا نوریزاده
چاپ چهارم
از متن کتاب:
تو میتوانستی اتفاق نیفتاده باشی، اگر چنین هم بود، من میبایستی تو را مییافتم، مهم نیست کجا، توی کوچه، عدلیه، کودکستان مستوفی، مدرسهی ایران، کافه نوبخت، قهوهخانهای تنها در مهاباد، در شب تلخ قزلقلعه، یا شاید درکوچهی اطهری، وقتی نیمهشبان ضربههای انگشت مرا به در، تنها تو میشنیدی.
میتوانستی اتفاق نیفتاده باشی، و من از روی سنگفرشهای دانشکده حقوق تا خیابان امیر اسماعیل سامانی «دوشنبه» و یک نفس ندویده بودم و روزهی دیر و دور را بالای پلههای مدرسه الغبیک در «بخارا» نشکسته بودم.
تو اما آمدی و همه متن را پُر کردی...
top of page
£10٫00Price
Related Products
bottom of page