top of page

کتابِ ماه

نشر مهری هر ماه یک کتاب را به مخاطبان خود معرفی خواهد کرد.

Screenshot 2020-06-01 at 15.55.17.png

با استفاده از کد (bookofthemonth) کتاب ماه را با ۲۰درصد تخفیف ویژه خریداری نمایید.

کتابِ ماه جون در سال ۲۰۲۰ «دندان هار یک روایت آشفته» به قلم مظاهر شهامت است. این کتاب در سال ۱۳۹۸ (۲۰۱۹)، در ۱۲۰ صفحه، توسط نشر مهری در لندن منتشر شده است. 

 در این رمان، راوی جسد غریقی را از سپیدرود بیرون کشیده و به دلیل مسدود شدن راه‌های ارتباطی با اطراف تا باز شدن مسیرها آن را در دفتر کار راوی در یک کارگاه راه‌سازی قرار می‌دهند و به این ترتیب راوی و جنازه یک شب تمام در حالی که بیرون از اتاق دفتر کار باد مدام زوزه می‌کشد و کولاک شدید، شدت بارش برف را دوچندان کرده است، تنها می‌مانند.

درباره‌ی نویسنده

کارنامه قلمی و ادبی مظاهر شهامت به قلم ترانه مومنی

مظاهر شهامت شاعر، داستان‌نویس و منتقد ادبی است. او متولد سوم آذر 1345 شهر رضی از توابع مشکین شهر، استان اردبیل است. در سال 1351 وارد مدرسه ابتدایی شده و به عنوان شاگردی تیزهوش آن دوره را طی می‌کند و در مدرسه نو تاسیس راهنمایی تا سال 1357 با جهش در کلاس سوم راهنمایی تحصیل می‌کند. او یاد می‌کند از علی فوق، محمد سلیمی، زنده یاد رحیم نصیریان به عنوان راهیان ترویج و آبادانی که همیشه در کتابخان خانه فرهنگ روستا را به روی او باز می‌گذاشتند. شهامت یاد می‌کند از بهنام بورنگ که معلم ریاضی اش بود و کتاب‌های زیادی به دستش می‌رساند. کتاب‌هایی از علی اشرف درویشیان، صمد بهرنگی و ساعدی و دیگران. او در زمان مدرسه ابتدایی کتاب‌های غلامحسین ساعدی مثل „شب نشینی با شکوه“ و کتاب‌های خارجی „بابا لنگ دراز“ را در همان کتابخانه خواند در یک آبادی دور... در آن سال‌ها دو داستان او در روزنامه کیهان و مجله رستاخیز چاپ می‌شود. در سال 1358 برای ادام تحصیل به اردبیل می‌آید و در رشته علوم تجربی دبیرستان طالقانی که ساخت ایتالیایی‌ها بود ثبت نام می‌کند. در همین سال یکی از داستان‌هایش در مجله دانش آموزی شنبه سرخ چاپ می‌شود. در سال 1359 برای تحصیل در کلاس دوم تجربی به دبیرستان مدرس منقل می‌شود چرا که شلوغکاری بچه‌ها دبیرستان طالقانی را به تعطیلی کشانده بود. او می‌گوید „سحرگاه 28 بهمن ماه 1358 آغاز یک دوره سخت برای من بود. سرگردانی دردناک و از آن روز مجبور به ترک تحصیل شدم." و بالاخره در سال 1362 در همان دبیرستان با شرکت در کلاس‌های متفرقه دبیرستان را به پایان می‌برد و قبولی چهارم نظری را در مشگین شهر می‌گیرد. او می‌گوید دبیرستان‌های اردبیل مرا قبول نکردند و من به مشگین شهر رفتم. او یاد می‌کند از جاهد موذن زاده که در تصادفی هنگام بازگشت به تبریز جان خود را از دست داد. شهامت می‌گوید : „چگونه می‌شود راه پیدا نکند در اشعارم در داستان‌های کوتاه و رمان‌هایم، موذن زاده فراموش نشدنی است. او را تار به کشتن داد می‌رفت آموزش ببیند در تبریز و هنگام بازگشت آن حادث دلخراش... قدم زدن‌هایمان در زمستان زیر بارش برف در خیابان‌های شهر و در دو سوی دره خیال انگیز خیاو، و بحث‌هایمان بر سر شعر و داستان و کتاب.. مگر می‌شود فراموش کرد آن همه بزرگی را..“ شهامت در سال 1367 به خدمت نظام اعزام می‌شود. آموزش در پادگان نیروی هوایی قصر فیروزه تهران و ادامه خدمت در پایگاه یکم شکاری مهرآباد و پایگاه دوم شکاری تبریز. و در سال 1369 برای کاهش غم نان در حالی که خانواده‌اش در اردبیل می‌مانند به تهران می‌رود و در آن جا پایش به مجلات و دیگر نشریه‌ها گشوده می‌شود. در سال 1370 شعرهایش را منصور کوشان، رضا براهنی، محمد جعفر پوینده، محمد مختاری، فرشته ساری، مدیا کاشیگر، مسعود توفان و دیگران می‌خوانند و در نتیجه دفتر شعر او با عنوان „نخستین اشعار“ در نشر آرست تهران آماده چاپ می‌شود و بعد به قول خودش تکه تکه شدن. „وقت چاپ دفتر من در جزیره قشم بودم و کوشان دسترسی به من پیدا نکرده بود و مجبور شد عنوان کتاب را خودش انتخاب کند. دو سال بعد کارمند شرکت پارس در مغان بودم که کتاب اجازه توزیع گرفت. یعنی این که من در وقت چاپ در جنوبی ترین و در وقت توزیع در شمالی ترین نقطه ایران بودم.“ در سال 1372 داستان „جزیره‌اش“ در شماره 14 مجله تکاپو خمیر شده و توزیع نمی‌شود.

bottom of page