top of page

یادداشتی بر کتاب" از ادبیات تا زندگی" احمد خلفانی

Updated: Jan 6, 2022



احمد خلفانی، متولد1342در جنوب ایران است. او از سال 1986 در آلمان زندگی می‌کند و در آن کشور به تحصیل ادبیات تطبیقی پرداخته است. از این نویسنده ، شاعر و پژوهشگر تا به امروز چهار کتاب به زبان آلمانی به چاپ رسیده است.

آثار چاپ شده:

کتاب"تشابهات پوچی" مقایسه‌ ایست پژوهشی‌ بین "قصر" کافکا و "در انتظار گودو" ساموئل بکت. نشر Tectum، سال 2003

مجموعه شعر"شناگر شب" نشر Sujet، سال 2010

رمان" آب والنسیایی" نشر Sujet، سال 2009

رمان" اولین روزهای جهان" نشر Sujet، سال 2019


"از ادبیات تا زندگی" شامل بیست و دو مقاله تفسیری از ادبیات داستانی و رمان، نشر مهری لندن، سال2020


کتاب" از ادبیات تا زندگی" اولین کتاب احمد خلفانی به زبان فارسی است که در سال 2020 توسط انتشارات مهری به چاپ رسیده است. این کتاب مطالعه و تحلیلِ برخی رمان‌ها و داستان‌های جهان را شامل می‌شود، که در کلیتِ خود به عنوانِ یک قلمروی واحد در بیان احساسات، فرهنگ، تاریخ و تجربیات، با شباهت‌هاشان مورد مقایسه قرار می‌گیرند و به سبک و مضمون نویسنده بازگو می‌شوند. و اهمیت این امر را نشان می‌دهد که ادبیات و رمان در کدام بخش از زندگی انسان قرار دارد. و کدام نیمه از زندگی را که در گذر زمان غبار گرفته است، می‌زُداید. مولف در مقدمه کتاب می‌گوید: "رمان معمولاً از زمان می‌گوید، از زمان‌های از نظر تاریخی از بین رفته و فراموش شده. از زندگی‌هایی که در حاشیه و در تاریکی سپری شده‌اند، از انسان‌هایی که هستی‌شان لای چرخ‌دهنده های زندگی اجتماعی فرسوده و له می‌شود و نیز از اسراری که در حالت عادی به آن‌ها راهی نیست." خلفانی در این اثر، مخاطب را به دنبالِ نشانی نامطلق، در جهانِ واژه‌هایی به شباهتِ زندگی، به ژرفا و سویه‌های پنهانی می‌کِشاند و خواننده را به تعمیمی عمومی از ساختارِ استدلال‌ها و پرسش‌هایِ مطرح شده در متنِ اثر می‌رساند. تعمیمی بی‌ابهام که پرده از اسراری فراموش شده برمی‌دارد، رازهایی از درون و بیرون. در کتاب" از ادبیات تا زندگی" بحث، حولِ محورِ آثاری دور می‌زند که دست‌مایه‌ی پیوند انسان با ادبیات است. ادبیاتی از نگاه وجهان بینیِ نویسنده، در جهتِ تحقق وحدت میان رویاهایِ پراکنده در آفرینشی مرموز.

در این اثر، خلفانی، به بازسازیِ جهان‌هایی می‌پردازد که هیچ قطعیتی در آن‌ها راه ندارد. پیش ساخت‌هایی با محوریتی خاص که به کلیتِ متن معنا می‌بخشند. و آن جا که ارتباطِ بین زندگی و ادبیات را نشان می‌دهد دست به نقدی روانشناسانه می‌زند. تا پاسخگوی این سؤال باشد که "ادبیات کدام بخش از زندگی است؟" خلفانی برایِ شناختِ بیشترِ مخاطب، از موقعیت‌هایِ یاد شده در اثرش، با متن می‌آمیزد و با نگاهی روانکاوانه به شرح جزئیات می‌‌پردازد. در این حیطه تداخل پیوسته‌ی مفاهیم، در آثار ادبی که در کتاب آورده شده، با مفاهیمِ ابداعیِ نویسنده تمایزی بین داستان و ناداستان ایجاد می‌کند. تاکید بر این که ادبیات، در کجای زندگی بشری قرار دارد و کدام قسمت از حیات را پُر می‌کند، هم چون نگرشی از بودن در زندگی هایِ جاری که از متن به مخاطب منتقل می‌شود. کتاب، جامعه‌شناسیِ یک روشِ عمومی را در تحلیل‌هایِ داستانی پیش می‌گیرد. جامعه‌شناسیِ فرایندهایِ ادبی در رابطه با چرایی زندگی‌های فردی به واسطه‌ی رمان. تحلیل‌هایی بر اساسِ تاریخی کالبدی شده در زندگی و بالا رفتن از پله‌هایِ بی‌مرزی، میانِ آن چه پدید آمده و ثبت شده هم چون رمان‌هایی که در متن آورده شده، و آن چه می‌توان پدید آورد و به ثبت رساند، همان ذهنِ ساختارمند نویسنده، که با مفاهیم ابداعی دست به آفرینشِ اثر می‌زند. با اندکی تأمل می‌توان دریافت که این مفاهیم بازتابِ اندیشه‌ای دو لبه است. یکی زبان و اندیشه‌ای که ریشه در زندگی دارد و دوم روانکاویِ آن بخش از اثر که در طولِ زمان به حاشیه رانده شده است. و این بازتاب در ارتباط با آثار ادبیِ ذکر شده در متن کتاب، به واسطه‌ی پژوهش و مضامینِ مؤلف هستی می‌گیرد و وجود می‌یابد، آن‌گونه که از متن برون می‌آیند و دوباره به زندگی‌هایی دیگر ورود می‌کنند با پیوندهایی که رویکردِ معنایی متن را به سمت و سوی شباهت‌هایِ میان رمان‌ها می‌کشاند.

در این اثر تمایل به بازگشتی جدا شده از ادبیات به حیات در زندگی‌هایِ جاری دیده می‌شود. خلقِ پیوندی بین ادبیات و زندگی‌هایِ گوناگون، آزموده و ناآزموده. نویسنده زبانِ درک پذیری را برای معناشناختی در متن به کار می‌گیرد. به مثابه موقعیت‌هایِ عینی که به اجتماع نزدیک‌تر است تا مثلا فلسفه‌ی پیچیده‌ی اندیشه‌ی هستی‌شناسانه هایدگری. چرا که خلفانی آن گونه که گفته شد از پیوندها بهره می‌برد و نشانه‌ها و شباهت‌ها را می‌یابد و با روانکاوی از متنِ خویش کالبد می‌شکافد تا از پراکندگیِ ذهن مخاطب در خوانش اثر بکاهد.

ساختارِ این اثر در اندیشه‌ها و معانی و باورهایِ یک ذهنیت شکل می‌گیرد، ذهنیتِ نویسنده، و تعمیمِ آن به سطحی از شناخت می‌رسد که می‌توان ساختارمندیِ آن را در بیانِ این که ادبیات، بخشی اززندگی‌های سوخته شده و زندگی‌های پایمال شده است، بسط داد و پذیرفت. همچون انتقالِ حقیقتی به حقیقتِ دیگر. که این انتقالِ معانی از کنشی به کنشی دیگر منجر می‌شود. یعنی پذیرشِ جهان شمولِ موقعیت‌هایی در مقایسه با موقعیت‌هایی دیگر.

"ما از دیرباز تا کنون سعی کرده‌ایم سرنوشت را معنی کنیم و به راه‌ها و بیراهه‌های گوناگون رفته‌ایم و دست آخر نیز شاید به آن جا رسیده باشیم که بگوییم: "سرنوشت هر کس همان زندگی اوست و زندگی هر کس همان سرنوشت او" حالا نیز ناچار از همین تکراریم. به این معنی، که انسان بی‌سرنوشت وجود ندارد و آن کسی که از سرنوشتی فرار می‌کند در حقیقت گرفتار سرنوشت دیگری می‌شود.... این مسأله ما را ... به "بیگانه" آلبر کامو ارتباط می‌دهد که بی‌وطن و آواره فکری است و می‌کوشد از همین آوارگی برای خود خانه‌ای،وطنی،چیزی بسازد." (از ادبیات تا زندگی ص 19)

در مقایسه‌ی رمان "بی‌سرنوشت" امره کرتش نویسنده مجاری، با "بیگانه" آلبر کامو و بعد پرسه‌هایِ عمیقِ نویسنده در"قمارباز" داستایفسکی تمام موقعیت‌ها بدون در نظر گرفتنِ مکان و زمانِ افتادنِ اتفاق، پیوند می‌خورند با سرنوشت‌هایِ بی‌سرنوشت، خانه و کاشانه، دوری از وطن، آوارگی، و این که زندگی کجاست و خوشبختیِ راستینِ آدمی کجاست؟ این جاست که نویسنده خواه ناخواه مهاجرت و پدیده‌هایِ وابسته به آن را، آزموده، دستمایه‌ی متن خویش می‌سازد و خود را در رسالتی وقف شده میان شخصیت‌هایِ بیگانه و قمارباز و... می‌گذارد و آن را به گفتمانی عمومی در راستای ادبیات خویش به کار می‌گیرد. مهاجرتی فکری و نه جغرافیایی. در نگاهِ خلفانی بازگشتِ بازتابنده از حقیقت در متن، زمانی شکل می‌گیرد که خود نیز در موقعیتی محقق شده قرار گیرد. با حضوری کامل و روشن در پندارِ متن. او استناد به جایگزین کردنِ موضوعات در متن را بر اساسِ کارکرد و مضمونِ وابسته به عناصر هم چون نمادی رایج در کار خویش پیش می‌برد تا آن جا که ادبیات را به بخش‌هایی از زندگی پیوند دهد.


خرید کتاب:

93 views0 comments

Comments


bottom of page