خدایان همیشه ناشناس سفر میکنند
نویسنده: لوران گونل
مترجم: زهرا سدیدی
نشر دانوب آبی
معرفیکننده: زهره رضازاده
شاید برایتان پیش آمده باشد که نام کتاب شما را به خواندن آن مجاب کند یا منصرف.
و شاید بیشتر مواقع این قضاوت بهضرر شما تمام شود.
کتاب «خدایان همیشه تنها سفر میکنند» از آن دست کتابهایی بود که نامش ذهنم را بهسمت افسانهها و اسطورههای باستان برد. شاید داستانی برگرفته از اسطورهای از عهد خدایان.
خط اول کتاب مانند تیر شلیک میشود و خواننده را میخکوب میکند و منتظر حادثهای که باید همراه شود.
«شب نرم و ولرم احاطهام کرده بود. مرا در آغوش گرفته بود و با خونسردی با خود میبرد. پخش شدن جسمم را درون آن احساس میکردم.»
حادثه و گره داستان در چند صفحه دیگر باز میشود و خواننده وارد دنیایی تازه میشود.
شخصیت اصلی داستان که درگیر یک زندگی سرد و پوچ و بیهوده بود و محیط خشک و اداری هم به این فضای خاکستری دامن میزد، حالا در اثر حادثهای، در موقعیتی قرار گرفته که ناخودآگاه رنگ زندگیاش را تغییر میدهد. از تغییر در نوع رفتارش با راننده تاکسی، تا رئیس و کارمندان محیط کارش.
ریسک کارهایی که انجام میدهد بهاندازه اقدام به خودکشی برایش مهیج و البته اضطرابآور است.
اما او به شخصی که نمیداند کیست و از کجا آمده، قول داده که این راه را تا انتها طی کند و با ایجاد هیجان در زندگی روزمره و تغییر در رفتار و گفتارش با دیگران، رنگ امید به آن ببخشد.
این متن رمانی است در قالب کتابهای انگیزشی، برای فرار از روزمرِّگیها و روزمرگیهایی که زندگی شهریاداریمجازی آن را به ما تحمیل کرده است.
بخشی از رمان:
چه راههایی از آن به بعد پیموده نشدهاند... چه هیجاناتی، چه فشارهایی، چه نگرانیهایی، ولی همچنین چه امیدهایی، چه پیشرفتهایی و چه ترقیهایی... مطمئناً من بهعنوان یک شخص عوضنشده بودم. من همان شخص بودم و غیرممکن بود که طور دیگری باشد...
برای خرید در داخل ایران آدرس پستی کامل و یک شماره تماس به ایمیل (sales@mehripublication.com) ارسال کنید. یا فرم زیر را پر کنید.
لینک خرید خارج از ایران:
Comments