به قلم حبیب پیریاری

رمان «ماه تا چاه» نوشتۀ حسین آتشپرور بهتازگی به همت نشر مهری به چاپ رسیده است. «ماه تا چاه» شروعی گیرا و شتابناک، نثر و توصیفی کوبنده و موجز دارد و پر از آشناییزدایی در کلمات، تشبیهات و ترکیبات است. نثر برای نویسنده، یک کلیشه و ابزار صرفی برای گزارشگری رویدادها و شخصیتها نیست، بلکه خود عرصهای برای تازهکاری و نوآوری است. تخیل غریب نویسنده از مولفههای برجستۀ کتاب است. بخشهایی از رمان همچون ماجرای اعدام فلکهها و یا صحنهی قطار که در کوپههای آن روزنامهی آفتاب شرق جای مسافر نشسته، به راوی بفرما میزند، در ذهن حک میشود. در این دو نمونه جانبخشی (پرسونیفیکیشن) به روزنامه و میدانهای شهر، جزیی از ویژگیهای خیالانگیزی در سیر روایت این اثر است که نظایر دیگری نیز در رمان دارد.
گویهنویسی نویسنده از شخصیتهای مشهدی و گنابادی، دقیق، ظریف و حاوی طنزی هوشمندانه است و در باورپذیری و سادهسازی فضای فرمیک و تکهتکهی اثر نقش موثری دارد.
فضای اثر شباهت بیشاز اندازهای با رمان قبلی نویسنده یعنی «چهاردهسالگی بر برف» دارد( چهاردهسالگی زودتر به چاپ رسیده اما معطل ماندن ماه تا چاه در محاق مجوز و بعد، چاپ در نشر مهری، باعث میشود دقیق و درست ندانم کدامشان پیش از دیگری نوشته شده). حضور نویسنده / راوی (که در هر دو اثر خودِ حسین آتشپرور است)، نثر و توصیف نزدیک به هم، تمایل به استفاده از ترانهها و نوشتن آنها در متن، حتی شیوۀ فهرستبندی دو اثر، آنها را به قرابتی شدید و مکرر رسانده است.
بیشک «ماه تا چاه» نظرات متفاوتی را در پی خواهد داشت و بیتردید نویسندۀ نوآور و تجربهگرایی چون حسین آتشپرور ذهنیت آمادهای برای پذیرش انتقادات و واکنشهای ناهمسو نیز دارد.
کنار آمدن با رمانی که در بخشهایی از آن عملاً رخداد، تعلیق و حتی شخصیتپردازی به معنای متعارف مدرنیستیاش از اثر حذف میشود، ممکن است برای هر مخاطبی آسان نباشد. تعلیق و پیوستگیای که در رمان «چهاردهسالگی...» بود در «ماه تا چاه» دیده نمیشود، آنهم به دلیل این تعمد آشکار نویسنده که میخواهد با خیابانهای شهر مشهد رفتاری به مثابه شخصیت داستانی داشته باشد. متعاقب همین رویکرد است که در جایجای رمان به کرّات با نام محلهها، کوچهها و میادین شهر مشهد برمی خوریم، جغرافیایی که تکرار آن در گسترۀ متن عملاً آن را از یک متن داستانی به جستاری فرهنگی نزدیک میکند؛ جستار و نگرهای که با گشت و گذار راوی در خیابانهای مشهد و تاکید بر تغییر مداوم اسامی و ظاهر و کاربری مکانها، درحال تاکید بر سرگشتگی جغرافیای مشهد در درازنای تاریخ معاصر بوده و این نگره را به مثابه استعارهای برای بیهویتی انسان معاصر هم در نظر دارد.
خواندن قلم مستقل حسین آتشپرور و تجربۀ جسورانۀ تازهاش در ادبیات را توصیه میکنم.
18 اسفند 1399
Kommentare